سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و شنید که مردى از خارجیان شب بیدار است در نماز و خواندن قرآن ، فرمود : ] به یقین خفتن به که با دو دلى نماز گزاردن . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 87 دی 5 , ساعت 11:8 صبح

 

تعداد شهدای کربلا و اسامی آنها در کتاب‌های تاریخی
به صورت مختلف بیان شده است. در برخی از کتاب های تاریخی تعداد آنها بیش
از 72 تن ذکر شده است.

مرحوم سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه بیش از صد تن را نام می برد و آنان را جزء شهدای نهضت امام حسینع(ع) برمی‌شمارد.

این فراد بدین شرح است:

1) ابو بکر بن علی
2) عمر بن علی
3) محمد الأصغر بن علی
4) عبدالله بن علی
5) العباس بن علی
6) محمد بن العباس بن علی
7) عبد الله بن العباس بن علی
8) عبدالله بن الأصغر
9) جعفر بن علی
10) عثمان بن علی
11) القاسم بن الحسن
12) أبو بکر بن الحسن
13) عبدالله بن الحسن
14) بشر بن الحسن
15) علی بن الحسین الأکبر
16) عبدالله الرضیع
17) ابراهیم بن الحسین
   

 18) محمد بن عبدالله بن جعفر
19) عون بن عبدالله بن جعفر
20) عبیدالله بن عبدالله بن جعفر
21) مسلم بن عقیل
22) جعفر بن عقیل
23) جعفر بن محمد بن عقیل
24) عبدالرحمن بن عقیل
25) عبدالله الأکبر بن عقیل
26) عبدالله بن مسلم بن عقیل
27) عون بن مسلم بن عقیل
28) محمد بن مسلم بن عقیل
29) محمد بن أبی سعید بن عقیل
30) احمد بن محمد الهاشمی
31) ابراهیم بن الحصین الأسدی
32) أبو الحتوف بن الحارث الأنصاری
 

33) أبو عامر النهشلی
34) الأدهم بن أمیة العبدی
35) أسلم الترکی مولى الحسین(ع)
36) أمیه بن سعد الطائی
37) أنس بن الحارث الکاهلی
38) أنیس بن معقل الأصبحی

39) بریر بن خضیر الهمدانی

40) بشر بن عبدالله الحضرمی
41) بکر بن حی التیمی
42) جابر بن الحجاج التیمی
43) جبلة بن علی الشیبانی
44) جنادة بن الحارث السلمانی
45) جنادة بن کعب
الأنصاری
46) جندب بن حجیر الخولانی
47) جون مولى أبی ذر
48) جوین بن مالک التمیمی
49) جوین بن مالک التمیمی
50) الحارث بن نبهان مولى حمزة
51) الحباب بن الحارث
52) الحباب بن عامر الشعبی
53) حبشی ین قاسم النهمی
54) حبیب بن مظهر الأسدی
55) الحجاج بن بدر السعدی
56) الحجاج بن مسروق الجعفی
57) الحر بن یزید الریاحی
58) الحلاس بن عمرو الراسبی
59) حنظلة بن أسعد الشبامی
60) حنظلة بن عمرو الشیبانی
61) رافع مولى مسلم الأزدی
62) زاهر بن عمرو الکندی مولى عمرو بن الحمق
63) زهیر بن بشر الخثعمی
64) زهیر بن سلیم الأزدی
65) زهیر بن القین البجلی
66) زیاد بن عریب الصائدی
67) سالم مولى بنی المدینة الکلبی
68) سالم مولى عامر العبدی
69) سعد بن الحارث الأنصاری
70) سعد مولى علی بن أبی طالب(ع)
71) سعد مولى عمرو بن خالد الصیداوی
72) سعید بن عبدالله الحنفی
73) سلمان بن مضارب البجلی
74) سلیمان مولى الحسین(ع)
75) سوار بن منعم النهمی
76) سوید بن عمرو بن أبی المطاع
77) سیف بن الحارث بن سریع الجابری
78) سیف بن مالک العبدی
79) شبیب مولى الحارث الجابری
80) شوذب مولى بنی شاکر
81) الضرغامة بن مالک
82) عائذ بن مجمع العائذی
83) عابس بن أبی شبیب الشاکری
84) عامر بن حسان بن شریح
85) عامر بن مسلم العبدی
86) عباد بن المهاجر الجهنی
87) عبدالأعلى بن یزید الکلبی
88) عبدالرحمن الأرحبی
89) عبدالرحمن بن عبد ربه الأنصاری
90) عبدالرحمن بن عروة الغفاری
91) عبدالرحمن بن مسعود التیمی
92) عبدالرحمن بن أبی بکر
93) عبدالله بن بشر الخثعمی
94) عبدالله بن عروة الغفاری
95) عبدالله بن عمیر بن جناب الکلبی
96) عبدالله بن یزید العبدی
97) عبیدالله بن یزید العبدی
98) عقبة بن سمعان
99) عقبة بن الصلت الجهنی
100) عمارة بن صلخب الأزدی
101) عمران بن کعب بن حارثة الأشجعی
102) عمار بن حسان الطائی
103) عمار بن سلامة الدالانی
104) عمرو بن عبدالله الجندعی
105) عمرو بن خالد الأزدی
106) عمرو بن خالد الصیداوی
107) عمرو بن قرضة الأنصاری
108) عمرو بن مطاع الجعفی
109) عمرو بن جنادة الأنصاری
110) عمرو بن ضبیعة الضبعی
111) عمرو بن کعب أبو ثمامة الصائدی
112) قارب مولى الحسین(ع)
113) قاسط بن زهیر التغلبی
114) القاسم بن حبیب الأزدی
115) کردوس التغلبی
116) کنانة بن عتیق التغلبی
117) مالک بن ذودان
118) مالک بن عبدالله بن سریع الجابری
119) مجمع الجهنی
120) مجمع بن عبیدالله العائذی
121) محمد بن بشیر الحضرمی
122) مسعود بن الحجاج التیمی
123) مسلم بن عوسجة الأسدی «صحابی»
124) مسلم بن کثیر الأزدی
125) مقسط بن زهیر التغلبی
126) منجح مولى الحسن(ع)
127) الموقع بن ثمامة الأسدی
128) نافع بن هلال الجملی
129) نصر مولى علی(ع)
130) النعمان بن عمرو الراسبی
131) نعیم بن عجلان الأنصاری
132) واضح الرومی مولى الحارث السلمانی
133) وهب بن حباب الکلبی
134) یزید بن ثبیط العبدی
135) یزید بن زیاد بن مهاصر الکندی
136) یزید بن مغفل الجعفی 


سه شنبه 87 دی 3 , ساعت 12:43 عصر

هیئت فرهنگی مذهبی قمر بنی هاشم برگزار می کند

مراسم عزاداری سالار شهیدان ابا عبدالله الحسن

از روز دوشنبه 9/10/1387 الی شنبه 21/10/1387

ساعت شروع مراسم 20:30

آدرس : تهران - جاده ساوه - اسلامشهر - شهرک قائمیه - ورودی مجتمع جوانان - حسینیه عاشقان ثارالله

 


سه شنبه 87 دی 3 , ساعت 12:42 عصر

هیئت فرهنگی مذهبی قمر بنی هاشم برگزار می کند

مراسم عزاداری سالار شهیدان ابا عبدالله الحسن

از روز دوشنبه 9/10/1387 الی شنبه 21/10/1387

ساعت شروع مراسم 20:30

آدرس : تهران - جاده ساوه - اسلامشهر - شهرک قائمیه - ورودی مجتمع جوانان - حسینیه عاشقان ثارالله

 


سه شنبه 87 دی 3 , ساعت 11:23 صبح

امام چه زمانی به میدان رفت تا ظهر عاشورا هنوز عده ای از اصحاب زنده بودند و نماز جماعت را هم خواندند حتی از صبح تا بعد از ظهر عاشورا هر یک از اصحاب که شهید می شدند خود حضرت آنها را در خیمه شهدا می گذاشت و خودش  به بالین یارانش حاضر می شد حتی با آن شرایط سخت و بحرانی، بیت شریف خود را تسلی می داد و گذشته از اینها سپاه عمر سعد وقتی می بیند که داغهایی که امام دیده و حالا تنها مانده است در چنین شرایطی فکر می کند دیگر امام با این همه رنج و مصیبت، توان جنگیدن و روحیه رزم نخواهد داشت و راحت می توان با او جنگید.

امام می بیند به روایتی هفتاد و دو تن روی خاک افتاده اند به خیمه اهل حرم رو می کند فریاد می زند یا سکینه، یا فاطمه، یا ام الکلثوم علیکم منی السلام زنان حرم شیون کردند امام آنها را دعوت به سکوت و خاموشی نمودند سپس امام سجاد را خواستند و علوم و صف و علم جفر را به ایشان تسلیم نمودند . آنگاه به حضرت زینب (س) فرمودند: خرد سالم را به من بده تا با او وداع کنم امام طفل 6 ماهه اش را گرفت و صورتش را نزدیک او برد تا وی را ببوسد که حرمله بن کاهل اسدی تیری انداخت و به گلوی کودک رسید امام بچه را به دست خواهرش زینب داد و دو دست خود را زیر گلوی بچه گرفت همینکه از خون پر شد آن خونها را به سوی آسمان پاشید با این کارش آسمان را هم به شهادت وا می دارد قبری می کند و حضرت علی اصغر را دفن می نماید سپس برای وداع با اهل بیت خود، به زنها رو می کند. حضرت سکینه فریاد کنان نزد امام می آید (مادر علی اصغر = رباب) امام سکینه را خیلی دوست می داشتند سکینه را به سینه خود  چسباند و اشکهایش را پاک کرد و فرمود سکینه جان بدان که بعد از مرگ من گریه تو بسیار است تا زمانی که جان در تن من است دلم را از روی حسرت، به اشک خود مسوزان. سپس امام عازم میدان شد و پیکارگر طلبید هر کس در برابر او می آمد به خاک هلاکت می افتاد تا اینکه تعدادی بسیار از آنان را کشت عمر سعد وقتی صحنه را اینچنین می بیند فریاد بر می آرود وای بر شما آیا می دانید با چه کسی می جنگید او فرزند علی (ع) است که شجاعان عرب را بخاک نیستی می انداخت  (هذا ربن قتال العرب) بخدا روح پدرش علی (ع) در کالبد اوست (والله نفس ابیه بین جنبید) پس دسته جمعی به روی حضرت حمله کردند امامی که تشنه است ، غریب است، مصیبتی عظیم دیده، خسته و گرسنه است با این وجود باز حریف امام نبودند. امام در حملات خود نقطه ای را انتخاب کرده بود که  نزدیک خیمه ها باشد به 2 دلیل : 1ـ می دانست دشمنان چقدر قسی القلبند و نامرد می باشند لذا می خواست تا تا جان دارد کسی متعرض خیمه ها نشود و با وجود اینکه با هر  حمله ای که می کردند همه فرار می کردند ولی زیاد از خیمه ها دور نمی شد. 2ـ اینکه می خواست تا زنده است اهل بیتش بدانند که او زنده است تا اهل بیت تسکین خاطر یابنند و بگویند آقا هنوز زنده است. امام زمان فرموده بود تا من زنده هستم از خیمه ها خارج نشوید لشگر دشمن دوباره حضرت را گروهی محاصره کردند و بین امام و خیام فاصله انداختند و شماری از دشمنان به سوی خیمه ها رفتند امام تا این صحنه را مشاهده نمودند بانگ سر دادند وای بر شما ای پیروان آل ابی سفیان اگر دین ندارید از روز معاد بترسید و در دنیای خود آزاد مرد باشید شمر رو به حضرت کرد و گفت ای پسر فاطمه چه می گویی ؟ حضرت فرمود من با شما جنگ دارم پس زنان چه گناهی دارند؟ تا من زنده هستم نگذارید  که سرکشان شما به اهل و عیال من تعرضی کنند.

شمر فریاد زد ای لشگر از خیمه ها دور شوید و به سوی خودش بروید امام  مانند شیری خشمناک بر آنان حمله می نمود و آنها را به خاک می انداخت تا سر انجام به خاطر تشنگی بسیار رو به سوی شریعه فرات گذاشت عمر سعد به حضرت یورش بردند که نگدارند دست حضرت به آب برسد ولی حضرت صفوف دشمن را شکافت و خودش را به آب رساند (نکته مهم این است ) که اسب حضرت هم سخت تشنه است و سر در آب گذاشته تا بیاشامد که امام فرمود انت عطشان و انا عطشان والله لا ذفت الماء حتّی تشرب، ای اسب تو تشنه ای و من نیز تشنه ام سوگند به خدا که من آب نمی آشامم تا اینکه تو آب بیاشامی حیوان زبان بسته حرف امام را درک کرد و سر از آب بیرون آورد و آب نیاشامید حضرت مشتی آب برای حیوان برداشت تا از آن بیاشامد ناگه سواری فریاد زد یا اباعبدالله تو آب می آشامی حال آنکه لشکر بر سرا پرده و خیمه های تو می روند و هتک حرمت تو را دارند امام تا این سخن را شنید آب را ریخت و به لشگر حمله نمود و خود را به خیمه ها رساند اما معلوم شد که کسی متعرض خیمه ها نشده و فریبی در کار بوده است و هدفشان این بود که امام آب ننوشند چون فکر می کردند اگر امام تشنگی اش بر طرف شود دیگر حریف او نخواهند شد.

ولی نمی دانستند که امام آب نخواهد نوشید، مانند یارانش که تشنه به شهادت رسیدند حضرت دوباره با اهل بیت خود وداع نمود و آنان را به صبر و حلم و شکیبایی دعوت نمود و به آنها وعده ثواب داد و فرمود تا چادر اسیری به سر کنند و آماده مصیبت باشند و همچنین فرمود بدانید خدا نگهدار شما خواهد بود و از شر دشمنان نجات می یابید (این بیان امام که می داند سرانجام اهل بیت مصون می باشند از کرامات خود حضرت می باشند) و عاقبت کار شما ختم به خیر می شود و دشمنان شما به انواع بلاها عذاب می شوند پس مواظب باشید زبان به شکایت نگشائید که از قدر و منزلت شما کاسته می شود. حضرت باری دیگر سوی لشگر دشمن رفت . لشگر نیز از هر سو او را تیرباران نمودند .

راویان می گویند بخدا ما دیدیم پهلوانان لشکر به او حمله ور شدند و امام مانند گله گوسفندی که گرگ در آنها افتاده آنها را تار و مار می کرد.

حضرت در حال ستیز بود که مردی به نام ابوالعطوفش تیری به پیشانی حضرت زد و امام آنرا بیرون کشید و خون به رویش و محاسنش روان شد و فرمود بار خدایا تو شاهدی من از این بندگان کنکهارت چه می کشم؟ خدایا آنها را به شمار و تا آخر هلاک کن و هرگز آنها را میامرز حضرت دوباره حمله نمودند و می فرمود چه بدی کردید با خاندان محمد (ص) پس از او . شما بعد از من دیگر هیچکدام از کشتن بندگان خدا هراس ندارید من از خدا امیدوارم که در برابر خواری شما کرامت شهادت به من عطا کند و از راهی که گمان نبرید انتقام مرا از شما بگیرد . حصین بن مالک گفت ای پسر فاطمه خدا چگونه انتقام تو را از ما بگیرد فرمود شما را به جان هم اندازد و خونتان را بریزد و عذاب دردناکی به شما فرو بارد. دعای امام برآورده شد اختلافات خانمان برانداز آنان تا آنجا کشید که شهر با عظمت کوفه، که به جای پایتخت به شکوه دولت پانصد ساله سامانیان ساخته شده بود برای همیشه ویران شد و به تل خاکی سیاه و بی گیاه مبدل شد و انتقام همگی آن به طرز وحشتناکی توسط مختار شهید گرفته شد و عذاب دردناک هم در قیامت خواهند چشید).

حضرت جنگید تا زخمهای بزرگی به او رسید که روایت شده دو زخم کاری به حضرت وارد شد البته این زخمها در زمان حیات حضرت بوده والا وقتی آقا را از اسب به زمین انداختند 1900 ضربه به حضرت فرود آوردند حضرت خیلی ناتوان شده بود و کمی برای خستگی ایستاد که در این میان سنگی به پیشانی حضرت خورد و پیراهن خود را بالا برد که خون را پاک کند که تیر سه شعبه (3 پره) آمد و به سینه آقا نشست و به روایتی به قلبش اصابت نمود حضرت فرمود بسم الله و بالله و علی مله  سپس آن تیر را از بدن خود خارج کرد و خون را در کف دست خود پر کرد و به آسمان پاشید و سپس دست دیگر را پر کرد و فرمود به همین دست به دیدار رسول الله خواهم رفت و می گویم یا رسول الله آنها مرا کشتند در این هنگام ضعف بر حضرت چیره شد تا آنکه مالک بن سر به حضرت دشنام داد و شمشیر به سر مقدس حضرت زد و خون از سر حضرت جاری گشت حضرت کلاه از سر برداشت و عمامه ای بر آن زخم بست سید بن طاووس می گوید سپس حضرت سیدالشهدا فرمود ای اهل حرم برای من جامه ای بیاورید آن را زیر لباسهایم بپوشم تا پس از مرگم کسی آن جامه را از تن من خارج نکند جامه ای برای حضرت آورند حضرت چندجای آن جامه را پاره کرد تا بی ارزش تر شود. اما روایت است وقتی حضرت به شهادت رسید آن جامه کهنه را هم از تن حضرت خارج کردند و حضرت را عریان رها نمودند شیخ مفید می گوید حضرت گرچه از بسیاری زخم توانی دیگر نداشت ولی با این حال بر دشمنان حمله می کرد و آنان را به چپ و راست پراکنده می نمود شمر که این صحنه را دید دستور داد تا حضرت را تیرباران نمایند آنقدر تیر زدند تا لشگر فراری باز ایستاد و مقابلش را گرفتند حضرت زینب (س) که چنین دید به عمر سعد فریاد کشید و به او فرمود:     و یحک یا عمر ایقتل ابا عبدالله و انت تنظر الیه؟ ای عمر وای بر تو !!! حضرت حسین را می کشند و تو به آن می نگری عمر سعد پاسخی نداد و به روایت طبری اشک عمر سعد جاری شد و صورت خود را از سوی زینب (س) برگرداند سپس حضرت زینب رو به لشگر می گوید ویحکم ما فیکم مسلماً   وای بر شما آیا مسلمانی در میان شما نیست. در این هنگام صالح بن وهب الیزنی با تمام قدرت نیزه بر پهلوی حضرت زد که امام چنان از روی اسب افتاد که یا طرف راست صورت مبارکشان بر زمین فرود آمدند حضرت دوباره برخاستند حضرت زینب (س) که تمام نگاهش به برادرش بود وقتی این صحنه را دید از در خیمه بیرون آمد و فریاد زد و اخاه – واسیداه و اهل بیتاه – لیت السماء اطبقت علی الارض و لیت الجبال تدکدکت علی اسهل و ای برادرم و ای آقای من و ای اهل بیت من ای کاش آسمان خراب می شد و به زمین می افتاد، ای کاش کوهها از هم می پاشید و به روی بیابانها پراکنده می شد در این هنگام شمر ذی الجوشن لشگر را صدا کرد و گفت برای چه ایستاده اید کار حسین را یکسره کنید وقتی حضرت در گودال قتلگاه افتاد و قدرت حرکت نداشتند باز می بینم لشگر از او ترس دارند که نزدیک ایشان شود و سر مقدس ایشان را قطع کند.

عده ای از سپاهیان عمر سعد می گفتند نکند امام حیله جنگی به کار برده که اگر کسی نزدیک شده حمله کند لذا نقشه ناجوانمردانه ای کشیدند راوی حمید بن مسلم می گوید سپاه عمر به سوی خیمه های حمله کردند چون می دانستند آقا طاقت نمی آورد سکوت کند و اگر حیله باشد بلند خواهد شد امام حسین از شدت تشنگی و از زخمهای شمشیرهایی حال افتاده است هیچ انسانی نمی تواند حالت حضرت را در آن لحظه تجسم کند یک نفر فریاد می زند حسین تو زنده ای؟ لشگر به خیمه ها ی اهل بیتت حمله ور شده است؟ حضرت به زحمت روی زانوهای خودشان بلند می شود و به نیزه اش تکیه می کند و می فرماید فرماید و یلکم یا شیعه ال ابی سفیان ان لم یکنلکم دین و لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم ... ای پیروان آل ابوسفیان وای به حالتان، اگر به قیامت  اعتقاد ندارید و اگر دین ندارید در دنیای خودتان آزاده باشید. 

وقتی دیدند حضرت واقعاً به زمین افتاده همگی بر امام حمله کردند عمر سعد به خولی که کنار او بر روی اسب بود گفت: برو و کار  امام را تمام کن چون قبل از خولی، زرعدبن شریک دست چپ حضرت را قطع نموده بود هنگامیکه خولی پیاده شد تا سر حضرت را از بدن جدا کند لرزش، بدن او را گرفت و نتوانست این کار را انجام دهد شمر ملعون به او گفت خداوند بازویت را قطعه قطعه کند چرا می لرزی؟ خود شمر از اسب پیاده شد و سر مبارک حضرت را از تن جدا کرد و سپاه عمر سعد جامه های او را ربودند و حضرت بدون لباس ماند. آسمان به اندازه ای سیاه شد که در روز ، ستاره ها دیده شد و هر سنگی که برداشته می شد خون تازه در زیرش دیده می شد . (راوی می گوید آنگاه که سر مقدس آقا را بریدند و غبار سیاهی در فضا برخاست و باد سرخی وزید که چشم، چشم را نمی دیدن گویا که عذاب نازل خواهد شد. سریع هوا آرام شد سر حضرت را به نیزه کردند و در شهرها میان بندگان خدا می گردانیدند با آنکه می دانستند او ذریه پیغمر است و به صریح قرآن دوستی آنها لازم است).

امام باقر فرمودند فرزند رسول الله را چنان با تیغ و شمشیر و سنگ کشتند که با حیوانات آنطور قدغن بود سپس با اسبان بر بدنش می تاختند.

هنگامیکه امام شهید شد لشگریان شخصی را دیدند که ناله و فریاد می کند به او گفتند ای مرد بس کن این همه ناله و فریاد برای چیست؟ در پاسخ گفت چگونه ناله و فریاد نکنم و حالا آنکه پیامبر خدا (ص) را می بینم که ایستاده است و گاهی به آسمان و گاهی به محل کارزار شما می نگرد و من می ترسم که خداوند را بخواند و نفرین کند و همه اهل زمین هلاک شوند و منهم در میان شما هلاک شوم برخی لشگریان عمر سعد گفتند این مرد دیوانه است روای می گوید از امام صادق پرسید آن فریاد کننده چه کسی بود حضرت صادق فرمود ما او را بجز حضرت جبرائیل (ع) کس دیگری نمی دانیم.

امام حسین بعد از وداع آخر ،   یکی دوبار دیگر نیز به خیمه ها می آمد و سرکش می کرد لذا اهل بیت امام، هنوز انتظار آمدن ایشان را داشتند و منتظر بودند تا شاید صدای امام را باری دیگر بشنوند و جمال آقا را زیارت کنند که یکمرتبه صدای اسب حضرت، ذوالجناح بلند شد اهل بیت گمان کردند حضرت دوباره آمد ولی دیدند اسب آمده در حالیکه زین آن وا?گون است اسب امام خود را به خون امام آغشته کرده بود و بلند شیهه می کشید و دستهای خود را بر زمین می زد عده ای از راویان می گویند این اسب آنقدر سر به زمین زد تا جان داد. اهل بیت اسب را بدون صاحب دیدند آنگاه ، فریاد به گریه و شیون بلند شد حضرت دست خود را بر سر گذاشت و فرمود (وامحمداه ، واجداه ، و انبیاه واابالقاسما ، واعلیاه ، واجعفراه ، واحمزتا ، واحسناه ، هذا حسین بالعراد صریع به کربلاء ، محزوزالراس من القفاء ، مسلوب العمامه والرداء ، این حسین است که بر زمین کربلا افتاد، این حسین است که سر او از پشت بریده اند و عمامه و رداء او را به تاراج برده اند. ام کلثوم این جملات را گفت تا بیهوش شد)

روایت شده وقتی امام بخاک افتاد اسبش از او حمایت کرد و بر سواران عمر سعد می پرید و آنها را از زمین می انداخت .اهل بیت تا اسب را دیدن شروع به نوحه سرایی نمودند (نوحه سرایی طبیعت بشر است، انسانی بخواهد در دل خود را بیان کند به صورت نوحه سرایی کسی را مورد خطاب قرار می دهند هر یک از افراد خاندان ، بنحوی نوحه سرایی را آغاز کردند علت اینکه قبل از شهادت حضرت نوحه سرایی نکردند این است که آقا به آنها اذن نداده بود تا من زنده هستم حق گریه کردن ندارید من که شهید شدم البته  نوحه سرایی کنید.)هر کدام از اهل بیت طوری با اسب صحبت می کردند ولی سکینه دختر امام که بعدها یکی از زنان عالمه عالم شد که همه علماء برای او اهمیت وی?ه ای قائل شده اند به صورت خاصی نوحه سرایی کرده است که دل همه را سوزانده است. به حالت نوحه سرایی اسب را مورد خطاب قرار داد: ( یا جواد ابی، هل سقی ابی، ام قتل عطشان) ای اسب پدرم وقتی که پدرم رفت تشنه بود آیا او را سیراب کردند یا با لب تشنه به شهادت رساندند.

لشگر دشمن بعد از آنکه حضرت به شهادت رساندند به سوی خیمه ها هجوم بردند و هر کدام بر دیگری پیش گرفت تا اینکه چادر را از سر زنان بکشند دختران و حرم پیامبر گریه می کردند . زنان را از خیمه ها بیرون کردند و خیمه ها را آتش زدند .


یکشنبه 87 آذر 24 , ساعت 1:8 عصر

 نام : زینب (س)


نام پدر : حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع)


نام مادر : حضرت فاطمه زهرا (س)


ناریخ ولادت :  روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری


محل تولد : مدینه


کنیه : ام الحسن و ام الکلثوم


القاب : صدیقه الصغری، عصمة الصغری، ولیه الله العظمی ، ناموس الکبری ، شریکةالحسین (ع) ، کامله ، فاضله و...


همسر : عبدالله فرزند جعفر بن ابیطالب


تعداد فرزندان : 3 پسر ( علی ، عون ، جعفر )


و1 دختر ( ام الکلثوم )


وفات : شب یکشنبه 15 رجب سال 63 هجری قمری


محل دفن : شام



مقدمه :


آن گلهای زیبا وپر طراوت بهار را دیده اید که چگونه به فضای اطراف خود جان می بخشند وهمه جا را آکنده از زیبائی و لطافت
میسازند ؟ وآیا تا بحال دیده اید که ناگهان تند بادی خشمگین وبیرحم دمیوزد
، گلهای زیبا را از شاخه های درختان جدا میسازد وبر زمین میافکند.


هنگامیکه
آن گلبرگهای زیبا روی زمین پراکنده میشود آن باغبان شوریده را مشاهده کنید
که با چه حسرت واندوهی به آن گلبرگها ی زیبا مینگرد . قطرات اشکهایش را
ببینید که آرام آرام بر گونه اش سرازیر میشود . باغبان خوب میداند که
دقایقی پس از ان زیبائی وطراوت باغش با ریختن گلبرگها از بین میرود ودیگر
از آن عطر مست کننده خبری نخواهد بود .


وزینب
(س) نیز همچون آن باغبانی شوریده حال ناظر پر پر شدن گلهای زیبائی بود که
جهان را عطراگین میساختند ونمونه های کاملی از فضیلتهای انسانی بودند. 
زینب در دنیائی پر از نامردی ، پلیدی وفریب صلای آزادی وانسانیت سرداد واز
فضیلت های انسانی وارزش تعالیم اسلام سخن گفت ومردمی را که دست خویش را
بجنایت آلوده وبعد ابلهانه بر کرده های خویش افسوس خورده وبر سوگ نشسته
بودند بباد ملامت گرفت .


هوش و ذکاوت:


در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوى بزرگوار همین بس که خطبه طولانى و بلندى را که حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا (س) در دفاع از حق امیرالمؤمنین (ع) و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم (س)ایراد فرمودند، حضرت زینب  (ع)  روایت فرموده است.  که حضرت زینب علیها السلام با اینکه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا کمتر) بود، این خطبه عجیب و غرّاء که محتوى معارف اسلامى و فلسفه احکام و مطالب زیادى است را با یک مرتبه شنیدن حفظ کرده، و خود یکى از راویان این خطبه بلیغه و غراء می باشد.



 فصاحت و بلاغت:


کلمات
و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه هایى که از آن حضرت روایت شده، خود قوی
ترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار می باشد. همان بانویى
که امام سجاد
(ع) در حق ایشان فرمودند:


«اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستید که تعلیم ندیده، و بانوى فهمیده اى هستى که بشرى تو را تفهیم ننموده است».


در
اینجا مرورى کوتاه به قسمتى از خطبه آن حضرت در مجلس یزید که یکى از
بزرگترین حرکتهاى آن حضرت، در واقعه کربلا بود که دستگاه حکومت بنى امیه
را به شدّت لرزاند می کنیم:


«به خدا قسم اى یزید، هر چه کردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا که تو جز پوست خود نشکافتى و جز گوشت خود ندریدى.


اى یزید! در آن روزى که خداوند بدنهاى پاک شهیدانمان را حاضر می کند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا (ص)  وارد
خواهى شد، امّا می دانى در چه حالى؟ در حالیکه خون عزیزان او را ریخته و
حرمت ذرّیه او را از بین برده اى. آرى اى یزید! از این پیروزى ظاهرى که به
دست آورده اى، غرق شادى مشو، و آن عزیزان را که در کربلا به خاک و خون
کشیده اى، مغلوب و مرده مپندار. که خداوند می فرماید: (کسانى را که در راه
خدا شهید شده اند مرده مپندارید. بلکه آنان زنده اند و در نزد خداى خود
روزى می خورند).
سوره مبارکه آل عمران ، آیه  169


و
اى یزید! براى تو همین بس که حاکم در آن روز خداوند، و دشمن تو پیامبر
خدا، و یاور و پشتیبان اهل بیت جبرئیل باشد. و به زودى کسى که این مقام را
براى تو زینت داده و تو را بر گردن مسلمین سوار کرده است (یعنى معاویه)،
خواهد دانست که چه جانشین بدى براى خود تعیین کرده و در روز جزا درخواهید
یافت که بدترین مکان از آنِ کیست؟ و بدبختى و ضعف و زبونى شامل چه افرادى
خواهد شد.


حضرت زینب (س) بزرگ بانوی جهان اسلام، بیدادگر  و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهای دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): " دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده " بود.
الگوی راستین وی، بانوی دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وی بوده است. زینب
(س) در دامان پرمهر و معنویت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامی و قرآنی
سیراب گشت. رسالت راستین زینب هنگامی آغاز گردید که پس از به شهادت رسیدن
امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش با ایراد سخنان آتشین به
بیدارگری مردم کوفه و ستیز با ستمکاران و یزیدیان پرداخت.


پس از واقعه خونبار کربلا نقش ایشان روند تازه تری یافت. آن حضرت در این دوران ضمن حضور در کاروان اسرای کربلا در برابر حکام جور قرار گرفتند و به افشاگری ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوی خاندان امیه پرداختند. آن حضرت در این دوران سخت با حضور در کاخ برخی حکمرانان جور زمان مانند یزید و ابن زیاد، با تاکید برحقانیت طریق آل محمد بر سخنان و تبلیغات مسموم خاندان امیه درباره بنی هاشم خط بطلان کشیدند.


صدیقه توانا، عقلیه دودمان وحی، تربیت شده خاندان نبوت، حضرت زینب کبری(س) است. همو که در بزرگواری و کرامتش بسیار سخن ها گفته و نوشته اند.


او
نمودار حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ایمان و عقیده، قهرمان دلیری و
شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستیزه جوی باطل و آتش افشان حق در برابر
نیروهای ستمگر و کوبنده دژخیمان زورگو است.
زینب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقیله طاهره، متعلق به اخلاق الهی است.
این بزرگوار (س)
راه مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداکاری در راه خدا و چشم
پوشی از همه چیز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه یاد داد.


ایثار،
فداکاری،  صبر و بردباری، علم وسیع و دانش وافر، سخنان سنجیده و منطقی او
در فرصت های حساس توأم با آن مظلومیت و ستم های جانکاهی که به او وارد
آمده است، از او چهره یک شخصیت بی نظیر، رزم آور شجاع، جهادگر بی باک و
سخنور توانا را در قلوب و اذهان ترسیم نموده است که تا چرخ زمان حرکت
دارد، تا نسل ها در روی زمین حیات دارند و تا زمین دور خورشید می گردد این
چراغ فروزان، نورافکن جهانیان و نسل های آینده خواهد بود.



 کرامات


به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم (ع ) ، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اکرم (ص) ،
افرادى هستند که در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى می
باشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشکلات و معضلات امور دیگران است.
مانند حضرت اباالفضل
(ع)  که
حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به برکت توسل به آن
حضرت مشکلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواسته هاى خویش نائل گردیده اند.


حضرت زینب (س) نیز
بانویى بزرگوار از این دودمان پاک است که توسل به آن حضرت براى حل مشکلات
بزرگ بسیار تجربه شده است و کرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.


<      1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ